اندیشه اش را زندگی کرد و زندگی اش را نوشت

مصطفی خواسته

نویسنده و کارگردان

دانلود کتاب دور

وبلاگ من

داستان کوتاه : فرصت

فرصت The Opportunity با همسرم جر و بحث شدیدی کردم. او نم یخواست قبول کند که در این موضوع واقعاً اشتباه م یکند. حر فهایمان تندتر شد. به او گفتم: «بهتر است هر کدام ده

ادامه مطلب

دلنوشته

من که آرام بودم و بی صدا و بی دردسر.ناگهان طعم شیرینی در پرپر خاطره های پر از شقایق ،زبانم را به بازی گرفت.چه طعم شیرینی دارد و چه طعم آشنایی؛عشق.

ادامه مطلب

دلنوشته ۱

وقتی به ثانیه شمار ساعت خیره می شوم ،معنای پایان را در دریایی از ابهام غرق می بینم که آیا مرگ پایان است یا آغاز؟

ادامه مطلب

دلنوشته ۲

دلم به حال پدرم می سوزد.پدر بسیار مهربانم.من پسر گستاخ و ناخلفی برای او هستم و این را خوب می داند ولی باز پیگیر کارهای من است ،که حتی در ناخلفی و گستاخی ام نیز

ادامه مطلب

دلنوشته ۳

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم شبها سنگین شده اند.من جای جای خانه را وارسی کرده و دیدم.همه جای خانه را به

ادامه مطلب

دلنوشته ۴

امشب دلم برای همه تنگ است.گویا همه آدم هایی که قبلا دیدم همه با من جان بودند.حس غریبی است و توصیفش فقط با دیدن اشک هایم میسر است.فقط با دیدن اشک هایم میسر است.

ادامه مطلب

دلنوشته ۵

  خدایا مانند بچه ای که مادرش را گم کرده تورا در این روزهای تکراری گم کرده ام. مرا دریاب.

ادامه مطلب

دلنوشته ۶

سلام ای دوست ازلی.صدای مرا به خاطر داری.پر از شوق تو ام که به یادم آری.نه که ما پیش تر عاشق هم بودیم.همه ما عاشق هم بودیم.ما خدایان دوستی بودیم که تخم هجران کاشته شد.مارا

ادامه مطلب

دلنوشته ۷

چمران وما ما با زمان تصادف کرده ایم و معلول در گوشه ای از جهان افتاده ایم.نخاع آرزوهای ما قطع شده است و به چیزهای خیلی کوچک اکتفا می کنیم.خواسته های ما بوی تعفن می

ادامه مطلب

دلنوشته۸

در بسیاری از ساعت ها که در آن کاری انجام نمی شود دقیقه هایی هستند از جنس کما ل. آدمی به میزانی که دقیقه ها را به کمال می رساند ،موفق می شود.اکنون که من

ادامه مطلب