اندیشه اش را زندگی کرد و زندگی اش را نوشت

مصطفی خواسته

نویسنده و کارگردان

دانلود کتاب دور

دلنوشته ۷

چمران وما

ما با زمان تصادف کرده ایم و معلول در گوشه ای از جهان افتاده ایم.نخاع آرزوهای ما قطع شده است و به چیزهای خیلی کوچک اکتفا می کنیم.خواسته های ما بوی تعفن می دهد از کوچکترین دردها به ستوه می آییم.دعا و نیایش هایمان را هم آلوده به این دردهای پست می کنیم ومدام در حال شکایتیم.آن روز که سه نفر از ما تمجید و تعریف بکنند ،مشعوف می شویم و احساس سعادت می کنیم و اگر همان سه نفر تحقیرمان کنند یا ما را تحویل نگیرند افسرده می شویم و مغموم. دنیای خود را بر اساس همین قانون پی ریخته ایم.یک روز مغرور می شویم و روز بعد سست و بی غیرت.چاپلوسی می کنیم که چاپلوسی بشنویم.در کوچکترین کاری که می کنیم انتظار مزد داریم و ادامه کارهایمان در گرو مزد گرفتنمان است.فقط خودمان هستیم وخودمان.آه این انسان خفته در چند کیلومتری خویش کی از این خواب لجن وار خویش بیرون خواهد آمد.

اما چمران.او برای کارهایش مزد نمی خواهد و اگر مزدی بدهند پس می دهد.در هنگام مرگش یک لباس خونی داشت و اسلحه ای که امانت گرفته بود.خانه ای نداشت.وسایل آنجایی که زندگی می کرد همه امانت سپاه بود که بعد از مرگش همسرش قاده همه را پس داد. او که برای جمع کردن مال و نام فرصت های زیادی داشت.در آمریکا ،در لبنان ، در وزارت دفاع ،در نمایندگی مجلس.او همچون یک سرباز صفر و گم نام با یک ترکش ناقابل شهید می شود .آری او سوار دنیا شد و از دنیا فقط به عنوان یک مرکب تیزرو استفاده کرد و آخر آن را به خود واگذاشت.

نوشتن دیدگاه